پناهندگان ناسپاس گفتگویی با نویسنده ایرانی

یک نویسنده مشهور اتریشی است که تا بحال چند جایزه ادبی در کارنامه خود دارد.  به در خواست روزنامه استاندارد با یک نویسنده ایرانی آمریکایی مقیم انگلستان به نام دینا نیری در باره کتاب اخیر او که در باره سرگذشت پناهندگی او و پناهندگان است گفت و گو کرده است و این گفت و گو در روزنانه اتریشی  استانداد چاپ و منتشر شده است.

خانم سوزانه شول یک نویسنده مشهور اتریشی است که تا بحال چند جایزه ادبی در کارنامه خود دارد.  او به در خواست روزنامه استاندارد برای این روزنامه با یک نویسنده ایرانی آمریکایی مقیم انگلستان به نام دینا نیری در باره کتاب اخیر او که در باره سرگذشت پناهندگی او و پناهندگان است گفت و گو کرده است و این گفت و گو در روزنانه اتریشی  استانداد چاپ و منتشر شده است.

استاندارد: خانم نیری ، شما با سه  زبان فارسی ، انگلیسی و فرانسوی زندگی می کنید. این چه تاثیری در زندگی شما دارد؟   نیری: بیشتر از همه، من به این فکر می کنم که وقتی در سال ۱۹۹۰ ایران را ترک کردیم و به ایالات متحده آمدیم ، تغییر زبان برای مادرم چگونه بوده است. البته من بچه بودم و انگلیسی را به سرعت یاد گرفتم ، اما مادرم به خاطر لهجه مانند خارجی ها به نظر می رسید و با او مانند افرادی که از جامعه عقب مانده اند رفتار می شد. سپس زمانی که در فرانسه زندگی می کردم ، تازه فهمیدم که چقدر دردناک است. من در آمریکا عادت داشتم که به عنوان یک فرد تحصیل کرده مورد احترام واقع شوم  زیرا در ایالات متحده با سابقه تحصیلاتم در پرینستون و هاروارد به من احترام خاصی گذاشته می شد. در اروپا ، بخاطر لهجه ام به عنوان یک نخبه روی من حساب نمی شد. مادرم که در ایران پزشک بود ، در آنجا احترام داشت. پس از فرار  او یک نزول رتبه اجتماعی را تجربه کرد. من تازه فهمیدم که نوع نگاه ما به مردم با زبانهاو لهجه های دیگر غیر موجه است. آنها می توانند دانشمند باشند ، اما ما بلافاصله آنها را به دلیل لهجه آنها کم ارزش تلقی می کنیم.

 استاندارد: چگونه از شما به عنوان پناهنده در ایالات متحده استقبال کردند؟ نگرش نسبت به پناهندگان تا به امروز چگونه تغییر کرده است؟  نیری: وقتی به اوکلاهما آمدم ، احساس کردم که آمریکایی ها پذیرش پناهندگان را وظیفه مسیحی خود می دانند زیرا آنها در شرایط بهتری متولد شده اند. این چیزی است که در مجسمه آزادی می گوید: خستگی ، ضعف وبدبختی خود را به ما بسپار. من پنج سال پس از ورودم تابعیت گرفتم و همه برای شهروندی ما خوشحال بودند، اما در ۳۰ سال گذشته جهان تغییر کرده است وخصومت بیشتر است.

امروزه مردم از طریق اینترنت به اطلاعات جهانی و فرهنگ های دیگر دسترسی دارند. اما این ظاهراً برای افراد این تصور  را ایجاد کرده است که هیچ چیزی جز محافظت از دنیای کوچک خودشان نمی خواهند. شاید آنها مدعی این فکر هستند که آنها مستحق این هستند و آنها لیاقت دارند که در اینجا بدنیا آمده باشند اما آنها برای تولد در اینجا کاری انجام نداده اند.  من جامعه ای ایجاد می کنم که ثروتمندان به کسانی که مشکل دارند کمک کنند. جامعه ای که در آن رویای بستن مرزها و حذف افرادی که شکنجه شده اند ، خانواده های خود را از دست داده و خانه هایشان ویران شده است ، را ندارد. ما باید به این آدمها خوش آمد بگوییم وقتی خود در شرایط بهتری متولد شده ایم. متاسفانه این شعارهای خصمانه به خوبی پذیرفته می شود زیرا سیاستمداران می توانند  شرایط پیچیده زندگی مردم خود را با تصویرسازی تهدیدکننده از یک توده غریبه که به کشور آنها وارد شده،  کاهش دهند. این مسئله ترس مردم را از مشکلات برطرف می کند و ترحم و امید را سرکوب می کند.

استاندارد: شما در مورد روشهای مختلف یکسان سازی و ادغام می نویسید. منظورتان از این حرف چیست؟

نیری: من این کلمه را دوست ندارم زیرا این بدان معناست که شما از هویت خود دست بکشید. چرا جذب  و ادغام باید همیشه فقط از یک طرف انجام شود؟ هر دو طرف باید شرکت کنند. من عبارت همسان سازی متقابل را دوست دارم ، جایی که مردم به گونه ای دوست داشتنی بر یکدیگر تأثیر می گذارند. این امر همچنین در روابط ، با شرکا ، خانواده و همسایگان اعمال شود. هرچه زمان بیشتری را با هم می گذرانید ، شباهت بیشتری پیدا می کنید. فقط از این طریق جوامع ما می توانند مشکل همدیگر را حل کنند. افرادی که فقط خواستار ادغام و جذب ازطرف  پناهندگان هستند خود را از فرصت غنی سازی محروم می کنند. در آلمان به عنوان مثال آیا این تازه واردان همانطور که مردم محلی فرهنگ خود را گسترش می دهند ، آنها هم فرهنگ آلمانی را گسترش نمی دهند؟

استاندارد: چرا عنوان تحریک کننده "پناهنده ناسپاس" را برای کتاب خود انتخاب کردید؟

نیری: "پناهنده ناسپاس" عبارتی است که مهاجران دوست دارند راجع به آن فکر و بحث کنند. در واقع جامعه میزبان توقع دارد که همیشه افراد پناهنده سپاسگذاری خود را از آنها حتی بصورت ظاهری  بیان کنند  که این منطقی نیست ، زیرا محلی که میزبان در آن بدنیا آمده کاملا بطور اتفاقی بوده و مردم در اینجا که در وضعیت بهتری به سر می برند در تولد خودشان در اینجا سهمی نداشته اند و پناهندگان هم کار اشتباهی انجام نداده اند ، آنها فقط در کشوری پر از درگیری و مشکل به دنیا آمده ا ند. قدرشناسی باید دقیقاً مثل یک رابطه واقعی بین افراد چیزی خصوصی باشد.

این مورد که از ورود افراد خوشحال نیستی  و کنجکاو نیستی که وضعیت دیگران چگونه است. این کنجکاوی بدان معنی است که شما می خواهید بدانید آن شخص کیست، چه احساسی دارد ، چه چیزی را از دست داده است و یا  از چه چیزی می ترسد ، چه چیزی به او آسیب می رساند و چگونه می تواند راه خود را برای بازگشت به زندگی پیدا کند. این انتظار مداوم از قدردانی ، رفتار محلی را نسبت به مهاجران تغییر می دهد.

استاندارد: پناهندگانی که داستان آنها را ترسیم می کنید اکثراً مرد هستند. آیا تجربیات مردان با فرار از زنان متفاوت است؟

نیری: مسافران تنها اکثراً مرد هستند. زنان خاورمیانه ای که ملاقات کردم همه متاهل و دارای خانواده بودند. در این اردوگاه معمولاً گروههای بزرگی از مردان وجود دارند که به تنهایی سفر می کنند. سرپرستان آنها در آنجا مشغول هستند و فقط پنج دقیقه را می توانند با آنها بگذرانند. من برای آنها وقت گذاشتم با آنها گپ زدم شیرنیو غذا خوردم و داستان زندگی آنها را گوش کردم. آنها داستانهایشان را برای من تعریف کردند و من گوش کردم. اما واقعیت فرار این مردان بسیار آزار دهنده است زیرا آنها نمی توانند از مهارت های خود را در کشورهای مبدا استفاده کنند ، جایی که فقط می توان به ارتش یا جنگ اعزام شد ، توسعه دهند. موقعی که  آنها موفق به فرار می شوند ، در مرز به آنها گفته می شود که آنها فقط پناهندگان اقتصادی هستند و بنابراین حق پناهندگی ندارد. اما آیا چنین زندگی بی فایده ا نیست و آیا خطراتی که در این کشورها وجود دارد دلیل پناهندگی نیست؟من از مرز بین پناهندگان به دلایل اقتصادی و سیاسی عصبانی هستم.

استاندارد: شما در مورد مشکلات ارزیابی داستان های فرار پناهندگان را در دفاتر دولتی بررسی  پناهندگان انتقاد می کنید. نقاط ضعف این سیستم کجاست؟

نیری: این روش های ارزیابی  ناعادلانه است ، زیرا پناهندگان بر اساس فرمول خاصی مورد قضاوت قرار می گیرند. داستان های زندگی واقعی همیشه پر از تناقض است ، اما تصمیم گیرندگان در سازمان پناهندگی فقط در انتظار کشف تناقض های  کوچک برای توجیه رد کردن هستند. این گوش دادن صادقانه به مفهوم کنوانسیون ژنو نیست. این یک گوش دادن صادقانه به مفهوم کنوانسیون ژنو نیست. برخی به اندازه کافی دلسوز نیستند ، برخی بیش از حد زیر فشار کار هستند ، برخی حتی به حق پناهندگی اعتقاد ندارند. است تا شناخته شود. هر چیز دیگری مانند فقر ، گرسنگی ، درگیری های شخصی اعمال نمی شود.

استاندارد: اگر آدم می خواهد کمک کند چه کاری می تواند انجام دهد؟ چگونه باید رفتار کرد که حیثیت پناهندگان زیر پا گذاشته نشود؟

نیری: مانند هر فرد "عادی" با پناهنده رفتار کنید. از او استقبال کنید ، کنجکاو باشید، از چگونگی زندگی او در وطنش بپرسید ، بلافاصله نپرسید که چرا فرار کرده است؟ سپس او را با غذا و داستان های خود شریک کنید. فقط وانمود کنید که همسایه جدیدی در کنار شما نقل مکان کرده است. طرفدار این باشید که پناهجویان بتوانند کار مجاز کنند. انتظار نامعلوم و بی تکلیفی  روح و روان را به سختی آزار می دهد و پناهندگان را از نظر اقتصادی نابود می کند.

استاندارد: چرا بعد از دو رمان اقدام به خاطره نویسی برای پناهندگان کردید؟

نیری: از آنجا که می دیدم در دنیا چه اتفاقی می افتد ، می خواستم استدلال های مربوط به فرار و پناهندگی که خود تجربه کردم بدون پنهان کاری و فانتزی به جهان معرفی کنم.

لازم به ذکر است که خانم نیری در سال ۱۹۷۹ در اصفهان متولد شده است   او با خانواده اش به عنوان پناهنده ابتدا در دبی و سپس در ایتالیا زندگی کرده است در سال۱۹۹۰ به امریکا رفته و کارشناسی ارشد خود را در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد گرفته و الان در انگلستان زندگی می کند و تا بحال ۳ کتاب به زبان انگلیسی نوشته که هر سه  کتاب به زبان آلمانی ترجمه شده است

منابع:

https://www.derstandard.at/story/۲۰۰۰۱۱۹۷۹۷۲۹۸/us-autorin-dina-nayeridiese-staendige-erwartung-von-dankbarkeit

کد خبر 3642

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =